شناسهٔ خبر: 66773496 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

«آیت‌الله‌العظمی محمدتقی بهجت، نظام اسلامی و رهبری» در آیینه روایت‌ها

گفت‌وشنود‌های عرفانی، سیاسی و تاریخی در آستانه نماز صبح

روزنامه جوان

به نظر می‌رسد در ادوار پیش و پس از ارتحال زنده‌یاد آیت‌الله‌العظمی بهجت، علاقه‌مندان و شرح حال‌نگاران آن بزرگ بیشتر به تبیین مکانت عرفانی ایشان پرداخته و از اندیشه‌های سیاسی، اجتماعی و تاریخی‌اش بازمانده‌اند. این در حالی است که در این حوزه‌ها نکاتی مورد تصریح آن عالم نامور قرار گرفته است که می‌تواند تاریخ‌نگاری معاصر را از خویش متأثر سازد یا بدان جهت و سمت و سوی بخشد

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: عارفان در سیاست دوران خویش کم تأثیر نبوده‌اند، شاهد زنده و شاخص آن مرجع بصیر زنده‌یاد آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ محمدتقی بهجت است. آن بزرگ از سیر تحولات تاریخ معاصر ایران از مشروطه بدین سو، تحلیلی دقیق داشت و همین امر، او را به پی‌جویی سیاست و واکنش بهنگام بدان ترغیب می‌نمود. در مقال پی آمده و به مدد پاره‌ای روایات منتشره، برخی کنش و واکنش‌های آن عارف والا مورد خوانش و تحلیل قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 
 
 محرم راز امام در ادوار پیش و پس از انقلاب اسلامی
آیت‌الله‌العظمی بهجت را با امام خمینی سابقه‌ای طولانی بود، از دوران پیش و پس از نهضت و برقراری نظام اسلامی. او در تمامی این مقاطع هم رازدار رهبر کبیر انقلاب اسلامی بود و ایضاً مشاور و همکلام او. فرزندان و شاگردان آن عارف واصل، از دیدار‌ها و تبادل نظرات آن دو خاطرات فراوان دارند و برخی از آن‌ها در انجام آن دیدار‌ها نقش آفریده‌اند. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه طی مقالی در این باره آورده است:
«آیت‌الله خائفی نقل می‌کند: پس از آزادی حضرت امام و ورود ایشان به قم در سال ۱۳۴۳، تمام محله‌های قم برای آزادی رهبر انقلاب جشن گرفتند و به منزل ایشان رفتند. به گونه‌ای که منزل حضرت امام هر روز مملو از جمعیت بود. آیت‌الله بهجت نیز از کسانی بودند که به منزل امام تشریف می‌بردند و مدتی سر پا بر در یکی از حجرات ایستاده، سپس حرکت کرده و از منزل امام خارج می‌شدند. به ایشان پیشنهاد شد شایسته نیست بیرون اتاق بایستید، دست‌کم داخل اتاق بنشینید. آیت‌الله بهجت در جواب فرمودند: من بر خود فرض می‌دانم که جهت تعظیم این شخصیت ارزنده، به اینجا آمده و دقایقی بایستم و سپس بازگردم! فرزند آیت‌الله بهجت می‌گوید: قبل از ۱۵ خرداد سال ۴۲ و در طول یک سال، شاید حدود ۱۳ بار حضرت امام و آیت‌الله بهجت با هم دیدار داشتند. یادم است که آیت‌الله بهجت خیلی انقلابی موضع می‌گرفت و با امام همراهی می‌کرد. همان روز‌های اول به حضرت امام گفته بود، آقا، شاه باید برود! حتی فرموده بود، این‌هایی که اطراف شاه هستند، به دنبال دنیا هستند، یکی از این‌ها را بخواهید تا دنیایش را تأمین کنیم و شاه را نابود کند! در جلسه دیگری به امام فرموده بودند، شما باید ۴۰ نفر را تربیت کنید تا همین که شاه نابود شد، امور را دست این‌ها بدهید. امام در پاسخ فرموده بودند، من چهار نفر هم ندارم! البته این اظهار نظر امام در شرایطی بود که برخی در آن روز‌ها فکر می‌کردند نمی‌شود به شاه دست زد! لذا به امام می‌گفتند، شاه بماند، اما او را مدیریت و بقیه را باید اصلاح کنیم! در حالی که آیت‌الله بهجت از همان زمان همراه امام بود و می‌فرمود، شاه باید برود و این نشان از درک بالا و تیزبینی انقلابی آیت‌الله بهجت داشت. حجت‌الاسلام آقا تهرانی می‌گوید: روز‌های اول ورود حضرت امام به قم، یکی از دوستان خدمت آیت‌الله بهجت رسید و آقا فرموده بود، می‌خواهم آقای خمینی را ببینم. بعد فرمودند: به هیچ کس دیگر هم نگو، فقط به خود ایشان بگو. او می‌گوید، خانه امام آمدم و گفتم با آقا کار دارم و پیامی هم از یکی از آقایان علما دارم. پاسدار‌ها گفتند نمی‌شود! اصرار کردم تا بالاخره خود حاج احمد آقا آمد. گفتم پیامی از آیت‌الله بهجت دارم که باید فقط به خود امام بگویم. رفتم خدمت امام فرمودند بفرمایید. گفتم از طرف آیت‌الله بهجت پیامی آورده‌ام. امام تا اسم آقای بهجت را شنیدند، احترام کردند. بعد فرمودند، بفرمایید ایشان ساعت چهار بیایند. آقای بهجت به محل اقامت امام آمدند، بعد‌ها که امام برای پاسخ به این دیدار به منزل آقای بهجت آمدند، وقتی بر آقای بهجت وارد شدند، نگذاشتند کسی در اتاق بماند، حتی به سید احمد آقا هم گفتند بیرون برود، چفت در را هم بسته بودند و حدود دو ساعت با هم جلسه خصوصی داشتند...». 

 کسانی نیستند که بروند و سران حکومت شاه را بکشند؟
همانگونه که اشارت رفت، مرجع فقید به رغم دوری از تظاهر و تبرّز سیاسی، مبارزان با رژیم گذشته را مورد حمایت قرار می‌داد و حتی در مواردی اعتقاد داشت که آنان در مبارزه با شاه کند حرکت می‌کنند! او به شیوه اساتید خود در نجف به سیاست می‌پرداخت و از طریق توصیه و ارائه طریق سیاسی به حمایت از اجرای احکام اسلام مبادرت می‌نمود. تارنمای فوق آمده در مقالی دیگر، در این فقره می‌نویسد:
«آیت‌الله بهجت اوایل دهه ۴۰ بار‌ها تأکید می‌کرد این‌ها (حاکمان رژیم پهلوی) دارند دین را از بین می‌برند. روزی شخصی به ایشان عرض کرد احتمال نمی‌دهید آیت‌الله خمینی در مخالفت با شاه تندی می‌کند؟ وی در جواب فرمود: شما احتمال نمی‌دهید که خیلی کند می‌رود؟ شاید مقصود ایشان از این جمله این بود که امام باید علیه پهلوی اعلام جهاد می‌کرد. حتی آیت‌الله محمد هادی فقهی از شاگردان ایشان می‌افزاید: زمانی که امام خمینی را تبعید کردند، ایشان در درس گفتند کسانی نیستند بروند این سران حکومت را بکشند؟ علاوه بر این روابط دوستانه‌ای که میان او و امام خمینی برقرار بود، همواره وی را خیرخواه انقلاب و دعاگوی رهبری آن می‌ساخت. به هر ترتیب، آیت‌الله بهجت که در عصر ما یکی از مراجع طراز اول ایران به حساب می‌آمد و روابط صمیمی نیز با مقام معظم رهبری داشت، به تدریج پس از ارتحال امام خمینی به مرجعیت رسید. گذشته از اینکه کسان بسیاری از جمله آیت‌الله بهاءالدینی بر مرجعیت وی تأکید می‌کردند. خصایص علمی و عرفانی او سبب می‌شد تا همگان بر احراز چنین مقامی صحه نهند و از مرجعیتش حمایت کنند. مروری بر مواضع او در دوره مرجعیت نشان می‌دهد که او گرچه همواره نگاهی به آینده نزدیک، یعنی ظهور دولت امام زمان (عج) دارد، اما همواره نگران احوال جامعه بشریت و طبعاً خواهان بر پایی جامعه ایمانی در سال‌های پیش از ظهور است، چیزی که او از مسیر دعا کردن و نحوه تعامل پارسایانه‌اش با مردم پی می‌جوید. با این همه آنچه در آرا و سلوک او مشهود است و همان نیز همواره او را در جمع نظریه پردازان سنتی نگه می‌دارد، همان منظری است که او از درون آن به مسائل کنونی انسان معاصر می‌پردازد. در واقع، او بیش از آنکه به موضوعات کلان جامعه با آن پیچیدگی‌های نوینی که به خود گرفته‌اند، بنگرد، بر حسب مناسبات قدیم با آن‌ها به تعامل می‌پردازد و این شاید مهم‌ترین وجه فارق عالمانی مثل او از نظریه‌پردازان متجدد در درون حوزه علمیه قم باشد که آنان نه تنها مناسبات و مهندسی اجتماعی گذشته را ناکافی، بلکه موجب تعطیلی احکام شریعت اسلامی می‌دانند! برای مثال آیت‌الله بهجت، بدون اینکه تبیینی از مسئله بی‌عدالتی یا فقر ارائه دهد، می‌کوشد آن را بر حسب راه‌حل‌های گذشته حل نماید و می‌گوید: چه خوب است در هر شهری و دهی و مجتمعی، مهمانخانه‌های مجانی برای فقرا و مساکین باز می‌شد. در عرب‌های بادیه نشین و دهات و روستا‌های عراق و نیز بین کربلا و نجف، قبلاً در هر یک فرسخ یا کمتر و بیشتر، یک مضیف بود که از رهگذران و زائران پذیرایی می‌کردند. حتی اگر انسان در آنجا یک وعده ناهار یا شام نمی‌خورد، ناراحت می‌شدند! هر کس به اندازه وسع خود، مضیف خود را اداره می‌کرد. بنده یکی دو مرتبه به این مضیف‌ها رفته‌ام. آیا اگر در همه بلاد اسلامی، اینگونه مهمانخانه‌ها برقرار می‌بود، مرام کمونیستی می‌توانست در آن‌ها رخنه کند؟ آیا اگر خمس و زکات‌ها داده شود، وضع مسلمانان اینگونه بود؟ در روایت است که اگر عدل و داد اجرا می‌شد [و خمس اموال به سادات داده می‌شد]، هیچ کس از خاندان هاشم و مطلّب به زکات نیازمند نمی‌شدند. از بعضی از آخوند‌های عرب شنیدم که می‌گفتند گاهی اتفاق می‌افتاد که شخصی یک سال در این مضیف‌ها می‌ماند!...». 

 جمکران را فراموش نکنید تا از فتنه‌گران مصون بمانید!
عارف واصل برای بسا مسئولان نظام، دستورالعمل‌های عرفانی صادر می‌کرد و توفیق آنان را در عمل به آن‌ها قلمداد می‌نمود. از سوی دیگر امام و رهبری نیز در موارد متعدد، کارگزاران جمهوری اسلامی را به آیت‌الله بهجت ارجاع می‌دادند و تسهیل امور را در اکسیر معنویت و عرفان وی می‌جستند. او از این طریق و به گونه‌ای غیر مستقیم، در بسا فرآیند‌های انقلاب و نظام نقش آفرینی کرد. حجت‌الاسلام حسین گنجی شاگرد آیت‌الله در این موضوع روایتی به ترتیب پی آمده دارد:
«آیت‌الله بهجت مرد کم نظیر روزگار بود و محبوب ارضیان و سماواتیان شد. به تعبیر آیت‌الله بهاءالدینی، امروز آیت‌الله بهجت ثروتمندترین مرد جهان است، ما مردی به ثروتمندی آیت‌الله بهجت نداریم و این سؤال مطرح است که چه شد ایشان به این مرتبه رسید که امام امت، فردی را به عنوان قاصد می‌فرستد و از آیت‌الله بهجت می‌خواهد، شما به جمکران مشرف شدید و برای من دعای ویژه کنید. او می‌داند که بهجت نزد خداوند آبرومند است و خداوند برای دعای او ارزش و احترام قائل است. همچنین مقام معظم رهبری بعد از خواندن نامه آیت‌الله بهجت به آیت‌الله مصباح یزدی می‌فرماید: سلام مرا به محضر ایشان برسانید و بگویید تمام نامه‌هایی که برای من فرستاده‌اند یک طرف، نامه‌ای که شما دادید یک طرف و خواهش می‌کنم از این نامه‌ها به من بدهید! رهبر انقلاب با آیت‌الله بهجت دیدار داشتند و ایشان سفارش کردند جمکران را فراموش نکنید و هر دو هفته یک‌بار، رهبر معظم انقلاب به جمکران می‌آمدند و توسل به امام زمان (عج) می‌کردند که این مملکت را خوب اداره کنند تا از دسترس فتنه‌گران مصون بماند. ایشان هیچ‌گاه قضایایی را به خود نسبت نمی‌داد، البته شاگردان متوجه می‌شدند که جریان مربوط به خود ایشان است. اولیای خدا همیشه همه چیز درون انسان را نمی‌توانند بخوانند، ولی برای این مرد بزرگ تمام پرده‌ها کنار رفته بود و ایشان درون افراد را می‌دیدند. زمانی که در منزل ایشان روضه بود، ایشان وقتی کنار در می‌ایستادند، به چهره‌ها زیاد نگاه نمی‌کردند و زمانی که نگاه می‌کردند، با دیدن برخی افراد ذکر یا ستارالعیوب را بیان می‌کردند و با دیدن برخی نیز اذکار ظریفی را می‌گفتند. ایشان عالم بزرگی بودند که در مراسم تشیع جنازه ایشان جمعیت بسیار زیادی به واسطه این جذبه عشق آمده بود، ولی با توجه به ازدحام جمعیت، یک نفر نیز مجروح نشد و این نیز از کرامات این مرد بزرگ بود که بعد از مرگ او شاهد بودیم. ایشان به معنای واقعی بنده خدا بود و در همه عمرش گناهی از وی سر نزد. در عنفوان جوانی پای درس رادمردان و اساتید بزرگی بود، مردانی که همه زندگی‌شان عبادت بود و هرکه می‌خواهد به مقاماتی برسد، باید در کلاس بندگی و عبادت زندگی کند...». 


 اگر مردم می‌دانستند که استقبال از این سید چقدر ثواب دارد، هیچ کس در خانه نمی‌نشست!
فصلی مهم از حیات و مراودات سیاسی آیت‌الله‌العظمی بهجت به ارتباط ایشان با آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی بازمی‌گردد. بر حسب اسناد و شواهد، این رابطه بس صمیمی و نزدیک و دیدار‌های این دو شخصیت بزرگ، همواره از افادات عرفانی و تبادل نظر سیاسی سرشار بوده است. در این باره مصاحبان مرجع فقید، نکات و خاطراتی خواندنی به تاریخ سپرده‌اند. حجت‌الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم خاطرنشان کرده است:
«یکی از رفقای ما به نام آقای رجالی، از قدیم با حضرت آیت‌الله بهجت ارتباط داشت و در درس ایشان شرکت می‌کرد و خیلی آدم باصفا و سالم و خوبی است، چند مورد از ایشان را برای ما نقل کرد. یکی اینکه می‌گفت، آیت‌الله بهجت به این راحتی هر کسی را برای ملاقات راه نمی‌دادند، آن هم برای ملاقات‌های طولانی و این حرف‌ها، ولی آیت‌الله خامنه‌ای، مرتب خدمت آیت‌الله بهجت می‌رسیدند و این‌ها یک رابطه صمیمی داشتند. آقا زیاد و به طور مخفیانه به قم می‌آمدند و خدمت آیت‌الله بهجت می‌رفتند. یکی از زمان‌هایی که ایشان می‌گفت زمان ملاقات این دو بزرگوار بوده است، سحر بود، دو ساعت مانده به اذان صبح. ایشان می‌گفت که آیت‌الله خامنه‌ای گاهی سحر می‌آمدند. در آن موقعیت حساس می‌آمدند خدمت آیت‌الله بهجت و می‌رفتند. خب این نشانه علاقه شدید آیت‌الله بهجت به مقام معظم رهبری است که در این موقع شب و سحر با ایشان ملاقات و صحبت می‌کردند. بعد باز ایشان می‌گفتند چند سال پیش که آیت‌الله خامنه‌ای یک هفته به قم تشریف آوردند، در خیابان‌ها جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند. آیت‌الله بهجت هم جزو جمعیت استقبال کنندگان آمدند. حالا مرجعی در سن حدود ۹۰ سال! ایشان هم در جمع استقبال‌کنندگان آیت‌الله خامنه‌ای آمدند. ایشان می‌گفت که شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال وسط این جمعیت استقبال کنندگان آمدید؟ آیت‌الله بهجت فرمودند: اگر مردم می‌دانستند که استقبال از این سید چقدر ثواب دارد، هیچ کس در خانه نمی‌نشست! این تعبیر خیلی زیباست... یکی از اعضای دفتر آیت‌الله بهجت گفتند یک بار آقا گفتند: آیت‌الله خامنه‌ای را بگویید یک نفر بفرستند من با ایشان کار دارم! چند روز گذشت و ایشان این خواسته را تکرار کردند. آیت‌الله خامنه‌ای، آقای محمدی گلپایگانی را پیش آیت‌الله بهجت فرستادند. آیت‌الله بهجت دومرتبه تأکید کردند که من برای سلامتی شما هرکاری می‌توانستم انجام دادم، خودتان هم یک کاری انجام بدهید! برای بار دوم و بعد از چند روز، آیت‌الله بهجت این تأکید را داشتند که به واسطه آقای محمدی گلپایگانی خبرش به آقا رسید و خود آیت‌الله خامنه‌ای هم هرکاری را که باید انجام بدهند، انجام داده بودند. آقازاده آیت‌الله بهجت نیز می‌گفت که یک موقعی آیت‌الله خامنه‌ای به قم تشریف آورده بودند آیت‌الله بهجت فرمودند: همه از اتاق بیرون بروند. حالا هرکس به ملاقات آیت‌الله بهجت می‌آمد، پسر آقا و برخی دیگر هم حضور داشتند. بعد می‌گفت: یک موقعی که آیت‌الله خامنه‌ای آمدند، آیت‌الله بهجت فرمودند: هیچ کسی نماند، همه بروند بیرون، من با آقا حرف خصوصی دارم... و تا مدتی با هم بودند و به طور خصوصی با هم مذاکره و صحبت داشتند. ما همه به بیرون از اتاق رفته بودیم، اینقدر با هم صمیمی بودند...». 

 کلام آخر
«کفار، ما را از بزرگان و پدران دینی‌مان جدا کردند و بین ما و آن‌ها فاصله انداختند. دستور داده‌اند پسران و دختران را در محیط مدارس تربیت کنند تا از تربیت دینی، مذهبی و خانوادگی به دور باشند. همچنین میان مردم و روحانیون جدایی بیندازند و مردم را نسبت به آن‌ها بدبین نمایند، هرچند به این صورت که افرادی را به لباس روحانیون خصوصاً با صورت خوب (عمامه بزرگ، محاسن و...) و به زی‌علما و بزرگان دین درآورند تا در مجامع عمومی و در انظار توده مردم، افعال قبیحه انجام دهند، ما هم غافل هستیم. همچنین از جمله فرمان‌ها و دستور‌ها و نقشه‌هایی که کفار چند سال پیش علیه ما کشیدند، این است که کشتزارهایمان را بسوزانند، آب‌های آشامیدنی‌مان را آلوده و مسموم کنند، امراض را اشاعه دهند و بیماری‌ها را در جامعه دامن زنند تا به مجرد هجوم، تسلیم آن‌ها باشیم هم وجود دارد و شواهد صدق دارد؟ آیا ما به آن‌ها محتاجیم یا آن‌ها به ما؟! اگر آن‌ها به ما محتاج نیستند، پس چرا این همه برای تسلط بر ما و معادن ما با هم مقاتله و جدال دارند؟! آن‌ها ابتدا دین را از ما می‌گیرند و سپس ثروت‌های ما را می‌گیرند و از همان‌ها به ما تفضلا وام می‌دهند و نزول می‌گیرند یا به صورت ظاهر صدقه و بلاعوض می‌دهند و بر ما منت می‌گذارند!...». 
آنچه در فوق آمده، بخشی از تحلیل‌های تاریخی زنده‌یاد آیت‌الله‌العظمی بهجت است. به نظر می‌رسد در ادوار پیش و پس از ارتحال آن بزرگ، علاقه‌مندان و شرح حال نگارانش، بیشتر به تبیین مکانت عرفانی وی پرداخته و از اندیشه‌های سیاسی، اجتماعی و تاریخی‌اش بازمانده‌اند. این در حالی است که در این حوزه‌ها نکاتی مورد تصریح آن عالم نامور قرار گرفته است که می‌تواند تاریخ‌نگاری معاصر را از خویش متأثر سازد یا بدان جهت و سمت و سوی بخشد. امید آنکه این مهم، از سوی مرکز نشر آثار آن مرجع والا و سایر مراودان و محققان مورد توجه قرار گیرد.

نظر شما